وای وای وقتی که میدیدم عمم رو زیر تازیونه ها
وای وای وقتی که رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها
وای وای وقتی از رو نیزه افتادی رو خاکا
وای وای وقتی از رو نیزه دیدی من و بابا
وای وای تا اسم تو رو بردم
وای وای سیلی و لگد خوردم
وای وای من با هر قدم مردم
وای وای ذره ذره جون دادم
وای وای از رو ناقه افتادم
وای وای اسم رفته از یادم
--------------------------------
وای وای وقتی که لرزیدم از شرم اون چشمای بی حیا
وای وای وقتی که میبندن سرها رو رو نیزه ها
وای وای از دست نامردا تو کوچه و بازار
وای وای از سیل اشکای این گریه ی زار زار
وای وای تا اسم تو رو بردم
وای وای سیلی و لگد خوردم
وای وای من با هر قدم مردم
وای وای وقتی که میپیچید زنجیرم دور این گلوی من
وای وای وقتی که سر نیزه سرخ میشد با خون عموی من
وای وای پیرم کرد درد این زنجیر رو دوشم
وای وای از درد سیلی و زخم روی گوشم
وای وای این چشما دیگه تاره
وای وای از زخمای گوشواره
وای وای از این معجر پاره
منبع : وبلاگ شعر و سبک
-------------------------------------
میدونی چرا صورت من شده کبود عمو نبود
میدونی چرا موهام گرفته بوی دود عمو نبود
میدونی چرا رمق تو زانو هام نبود عمو نبود
میدونی چرا رفتم محله یهود عمو نبود
عمو نبود عمو نبود
به خدا که آتیش روی چادرم نبود عمو که بود
یه دونه موی سفید روی سرم نبود عمو که بود
به خدا که دستی پی معجرم نبود عمو که بود
کسی توی صحرا پی گوشوارم نبود عمو که بود
عمو نبود عمو نبود
حالا که سرم روی خاک این خرابه هاست عمو کجاست
حالا که روی لبام همش خدا خداست عمو کجاست
حالا که حرم تو ازدحام دشمناست عمو کجاست
حالا که همش رقیه زیر دست و پاست عمو کجاست
عمو کجاست عمو کجاست
بی تو همه افتادن به این روز سیاه عمو بیا
بی تو منم و محلیه یهودیا عمو بیا
داره میکشه من و نگاه شامیا عمو بیا
غرور من و کشته دست بی حیا عمو بیا
عمو بیا عمو بیا
تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم، مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم، دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت، ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه، بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه رو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه، زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون، کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن، نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی
--------------------------------------
زخم زبون شنیدم – چه صحنه ها که دیدم
یه نیمه شب تو خواب از – ضرب سیلی پریدم
سیلی رو صورتم بدجور نشست
مونده رو گونه هام جای یک دست
باتو سربسته می گم بابا جون
زنده موندن من یک معجزست
ندارم دیگه حوصله
شده پاهام پر آبله
چقد دشمنت سنگ دله
(حسین بابایی بابایی)
********
داغ این دل عظیمه - دست شامی حجیمه
فقط انقدر بگم که - حال وروزم وخیمه
جای تاول نشسته رو پاهام
وا نمیشه ازهم این دو پلکام
دست اگه می کشم روی خاکا
کم شده باباجون سوی چشمام
شدم از دنیا کلافه
باتو میگم در لفافه
عدوی تو بی انصافه
(حسین بابایی بابایی)
بابا بشین کنارم – ای سر نی سوارم
بیا تا من به روی - زخمات مرهم بزارم
چه بلایی آوردن سر تو
جای نی مونده رو حنجر تو
با من بگو تو ای راس خونی
کجا مونده بابا پیکر تو
سرت رو روی نی دیدم
میون بزم می دیدم
جسارت پیاپی دیدم
(حسین بابایی بابایی)
---------------------------------
بابای خوبم بی تو رقیه میمیره
طفل سه ساله دیگه از زندگی سیره
من كه دیگه پا ندارم،باید من و بغل كنی
با بوسه از لبام بابا،كام من و عسل كنی
باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین
به عمه گفتم دیگه شبا رو آرومم
خودت نگاه كن امشب كه خیلی خانومم
من التماست میكنم،تو من و با خودت ببر
یه سر بریم بازار شام،گوشواره ام رو برام بخر
باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین
خیلی دل تنگم بابا برا علی اصغر
اومده جونم بر لب از دوری اكبر
آرزومه بازم برم،از شونه ی عمو بالا
از اون بالا نگاه كنم،به تموم آسمونا
باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین
آسمان دامنم را غرق انجم می کنم
من به حکم عشق بر عالم تحکم میکنم
هر شبی در خواب می بینم که بابا آمده
روی لبهایش تبسم را تجسم میکنم
در دل آغوش و سر بر دوش لب بر گوش او
از میان زلف او با او با او ترنم می کنم
شهر در خواب خوش و من نا خوش و با گریه ام
شام شهر شوم شامی را تلاطم می کنم
عمه احوال مرا با اشک می پرسد ز من
سر به زیر انداخته با او تکلم می کنم
دانه دانه خار بیرون می کشد از پای من
درد دارد، اشک می ریزم، تبسم می کنم
گفتم ای عمه اگر مهمان بیاید سر زده
دست خالی از خجالت دست و پا گم می کنم
گر بیاید در نماز آخرم جای وضو
روی خاک صورت بابا تیم می کنم
بابای خوبم بی تو رقیه میمیره
طفل سه ساله دیگه از زندگی سیره
من كه دیگه پا ندارم،باید من و بغل كنی
با بوسه از لبام بابا،كام من و عسل كنی
باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین
به عمه گفتم دیگه شبا رو آرومم
خودت نگاه كن امشب كه خیلی خانومم
من التماست میكنم،تو من و با خودت ببر
یه سر بریم بازار شام،گوشواره ام رو برام بخر
باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین
خیلی دل تنگم بابا برا علی اصغر
اومده جونم بر لب از دوری اكبر
آرزومه بازم برم،از شونه ی عمو بالا
از اون بالا نگاه كنم،به تموم آسمونا
باباحسین باباحسین باباحسین بابا حسین
حسین من،حسین من،حسین من،حسین من
وقتی برای گریه دلم تنگ میشود
لب با دم حسین هماهنگ میشود
ای بهترین بهانه برای گریستن
بی تو برای گریه چه بی رنگ میشود
كافی است لحظه ای دلم از تو جدا شود
دیگر كُمیت زندگی ام لنگ می شود
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
***
تنم پر درده چشام زخمی
ببین كه شده هر دو پام زخمی
با حیرت نگاهت كنم امشب
بازم تو آوردی برام زخمی
با این دست زخمی،با این چشم زخمی
به این موی زخمی،زدم شونه
تا كه تو بیایی،به دردم شفایی
اومدی بابایی به ویرونه
شده شام من كربلا بی تو
كتك بود و سیلی بابا بی تو
بمیرم كه داره لب خشكت
میگه تشنه ی قدری آبی تو
تو سردار بی بدنی
من الذی ایتمنی
حسین وای،حسین وای
با این چادر خاكی با این زخمها
دیگه شدم انگار مثل زهرا
تو خواب دیدمت اومدی پیشم
الهی نباشه بازم رؤیا
غمی تو چشامه
رو نیزه بابامه
كه فكر پاهامه
تو این صحرا
با دستای بسته
با قلبی شكسته
دارم میخونم از تو ای بابا
بابا یه شب از ناقه افتادم
كه عمه رسید باز به فریادم
اگر تو بیایی در آغوشم
خدا میدونه از غم آزادم
تو راحت جان منی
من الذی ایتمنی
حسین وای،حسین وای
حضرت رقیه(س)
نوحه - واحد (ده شب)
گشته ویرانه امشب چراغان شد خرابه پر از عِطر جانان
در کف عمه آیینه قرآن ماه من آمده کنج ویران
آه لاله گون حنجرم آه ای دل و دلبرم آه یار بی پیکرم
یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم
******
دل به عشق تو گردیده زنجیر مونسم ناله و آه شبگیر
هستم از زندگی ای پدر سیر کربلا تا خرابه شدم پیر
آه ای پدر افسردم آه همچو گل پژمردم آه بسکه سیلی خوردم
یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم ، یا ابتا یا مظلوم
----------------------------------
مداح: حاج محمود کریمی
دردم این است عمو نیز در این قافله نیست * مثل من پای کسی پر شده از آبله نیست
گفتم از منبر نی آیه توحید نخوان * سنگ ها منتظر و خواندن تو بی صله نیست
عمه ام شاهد من خرده نگیری بابا * بس که بر خار دویدم نفس هروله نیست
دوست داری که بپرسی گل سرهام کجاست * پاسخ من فقط این است پدر جان بله نیست
از سر نیزه پدر خوب ببین دور و برت * چادرم روی سر دخترک حرمله نیست
نیمه شب با سر تو گرم سخن میشوم * مطمئنم سخن با تو کم از نافله نیست
نور چشمان مرا خصم به سیلی کم کرد * یا علی گفتن من پشت عدو را خم کرد
به زحمت تکیه بر دیوار میکرد * کسی این جمله را تکرار میکرد
الهی صورتش آتش بگیرد * که با سیلی مرا بیدار میکرد
نه تنها پیکرش بی تاب بوده * که گل زخم تنش خوناب بوده
چه کاری کرد سیلی با دو چشمش * که گویی چند روزی خواب بوده
چه داغی بر جگر بگذاشتی ضجر * عجب دست بزرگی داشتی ضجر
که هر کس دید در کوفه رخم را * به طعنه گفت که گل کاشتی ضجر
-------------------------------------
نگاش به سمت آسمون دستی به موهاش میکشید * خسته میشد بلند میشد زخمای پا رو میشمرد
یکی دو تا و هفت تا زخم دستی به موهاش میکشید * خسته میشد بلند میشد زخمای دستاشو میدید
به ماه آسمون میگفت شمع شبستون منی * یاد عمو بخیر که تو مثل عمو جون منی
راستی از تو آسمون ببین بابای من کجاست * بهش بگو که دخترت ساکن تو خرابه هاست
بهش بگو دختری که شونه به موهاش میزدی * جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی
بگو خزون غنچه های سرخابی رو زرد میکنه * از اون شبی که میدونی هنوز دلم درد میکنه
من را ببخش اگر که لکنت زبان گرفتم
بابا شکسته دستی دندان شیری ام را
عمه در چشم تو پیداست و من * خواب در چشم تو زیباست و من
در میان همه چون مادر تو * خواهرت ام ابیهاست و من
دیدم آن شب که ز ره جا ماندم * مادرم فاطمه تنهاست و من
خواب رفتم به روی دامن او * خواب دیدم سر باباست و من
وقتی از خواب پریدم دیدم * سیلی و دشمن و صحراست و من
بعد از آن شب همه جا تاریک است * شب و روزم شب یلداست و من
چون عمو روی پر از خون دارم * ماه پر خون تو سقاست و من
چشم خود باز نگه دار دمی * عمه در چشم تو پیداست و من
سایه ات از سر من رفت که رفت * سر تو از بر من رفت که رفت
در جوابم که عمو کو گفتی * همه لشکر من رفت که رفت
لاله گون لاله گوشم شده و * هدیه اکبر من رفت که رفت
تکه خیمه شده چادر من * در عوض معجر من رفت که رفت
---------------------------------
تو آسمونایی پیش خدایی بابا
تو این خرابه دنبالم میایی بابا
کجا بگردم دنبالت کجایی بابا
خسته زخمی و اسیرم * مثل عمه پیر پیرم
درمونی نداره دردم * دارم میمیرم
داره موهام یواش یواش شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه ناامید میشه
یه عالمه راه اومدم با پای خسته
زمین میخوردم بابا جون با دست بسته
بس که سرت زخمی شده دلم شکسته
زنجیر و غل و اسارت * ما و این همه جسارت
دل تنگم برا مدینه * بریم زیارت
چشای نیمه باز تو داره رقیه تو عذاب میده
تا من میگم بابا سرت به دخترت جواب میده
عمه کنار من شب ها چشم انتظاره
سر منو روی پای خودش میذاره
اونم مثل من از بابا خبر نداره
اون زخمی که تو گلومه * زخم رو سر عمومه
امشب تا سحر بابا جون * کارم تمومه
نمیخواد این بدن کفن نمیخواد این غبارو پاک کنی
باید شبیه مادرت منو شبونه خاک کنی
------------------------------------------
روی تو یاد خسوف قمر انداخت مرا * از نفس های کم و مختصر انداخت مرا
خواستم اوج بگیرم به کنار لب تو * بی رمق بودن این بال و پر انداخت مرا
گذر از کوچه و بازار مرا گر بد شد * دختر حرمله آنجا نظر انداخت مرا
ظالمی که به گمانش پدرش را کشتم * آنقدر زد که پدر از کمر انداخت مرا
عزم خود جزم نمودم که ببوسم لب تو * پنجه ای آمد و در دردسر انداخت مرا
آنقدر لاغرم و ضعف نمودم که نسیم * از روی ناقه عریان پدر انداخت مرا
میشد ای کاش که از عمه حیا می کردند * بالاخص ضجر که از پشت سر انداخت مرا
دیگه حسی ندارم دیگه نایی نمونده * دیگه بس که دویدم پی تو پایی نمونده
--------------------------------------
دفــــــتر غمم بابا، بسته می شود امشب
می دهد خبر از تو، چشم عمه ام زینب
من فدایِ تو مهمان، خاک پای تو مهمان
یــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
شام بی کسی من، می شود سحر امشب
بر لب آمده جانم، از فراق جانانم (2)
وارثان زهرائیم، ما غریب و تنهاییم
یـــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
قسمتِ من و عمه، زین سفر اسارت شد
سهم من کتک خوردن، سهم او جسارت شد
من فدای تو مهمان، خاک پای تو مهمان
یـــــــــــــــــــــــــــــا حسین اَباَ المظلوم (2)
یا ابا المظلوم ، ای پدر جانم
ای پدر جانم ، ای پدر جانم
بر بدن امشب تا رمق دارم ناله بر گرد این طبق دارم
یا ابا المظلوم ، ای پدر جانم
زائرم بر این روی نورانی بوسه گاهم شد زخم پیشانی
ای پدر جانم ، ای پدر جانم
هر قدم صد بار بین ره مُردم تو نگه کردی من کتک خوردم
ای پدر جانم ، ای پدر جانم
ویرانه تاریک من امشب چراغانی شده عمه حلالم کن دیگر هنگام قربانی شده
دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب چو بلبل تا سحر افغان و زاری می کنم دور گلم می گردم و شب زنده داری می کنم
دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب دگر از تن برون رخت اسارت می کنم با اشک خونین لاله خود را زیارت می کنم
دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
گیرم سرش را من بغل مانند خاک کربلا دامان گرد آلود من نبود کم از طشت طلا
دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
امشب من و تو از دهن گوهر فشانیم ای پدر می گریم و می خندم و می میرم امشب پدر جان دسته گل محمدی – بابای من خوش آمدی
نوشته شده توسط : خادم الشهداء
از سفر باز آمدی ، بابا یوسف کنعان من ، بابا
و ز دلم داری خبر ، بابا نازنین مهمان من ، بابا
مثل شمعی تا سحر ، بابا می شوم از گریه ها، بابا
خسته از راه آمدی ، بابا من که پایم خسته بود ، بابا
در قفای قافله ، بابا روی دامانم بخواب ، بابا
از چه تنها آمدی ، بابا ای سر خونین بگو ، بابا
قصه غم های خود ، بابا من بگویم مو به مو ، بابا
ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا
آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم (2)
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی (2)
آندم که من از ناقه افتادم و غش کردم (2)
من بر سر نی بودم با تو همه جا بودم
کی از تو جدا بودم (2)
بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا
ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا
آندم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد (2)
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی (2)
آن دم که تو را ظالم اظهار کنیزی کرد (2)
در طشت طلا بودم مشغول دعا بودم (2)
کی از تو جدا بودم (2)
بابا ، بابا ، بابا – نور بَصَرم بابا
ای تاج سرم بابا – ای همسفرم بابا
جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
از بعد زینب در جهان عاشق تر از من بر تو نیست
در عشق بازی ای پدر فرزانه ام ، فرزانه ام
جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
بابا به شمع روی تو پروانه ام ، پروانه ام
من نوگلی پژمرده ام سیلی ز دشمن خورده ام
جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
چوب گر زده خصمت به لب من بوسه بر جایش زنم
روشن شده از نور تو کاشانه ام ، کاشانه ام
جانم پدر جانم پدر – هستی تو مهمانم پدر
منبع :roghayehkhaton3.blogfa.com

برچسبها:
نوحه سینه زنی حضرت علی اصغر(ع)
نوحه اول: آخرین یارم علی
پیش خوانی نوحه:
(ای تمـام لشکـرم، ای علـی اصغرم
بهر قربانی تو را، سوی میدان میبرم
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی)
ادامه نوحه:
بر تو مینازم که تو، ششماهه سرباز منی
من سرافراز تو هستم، تو سرافراز منی
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
چشم خود را باز کن، راز دل، ابراز کن
بر سـر دوش پـدر، پـر بزن، پرواز کن
غنچۀ خندان من، از روی بیرنگت بگو
جان بابا هر چه میخواهد دل تنگت بگو
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
طوطی پربستهام، کودک دلخستهام
گوش کن تا بشنوی، گریۀ آهستهام
چشم خود را بر دو چشم نیمبازت دوختم
از تلظّیهای تو، آتش گرفتم، سوختم
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
ای تمام هست من، کودک سرمست من
تکیهگاهت شانه و قتلگاهت دست من
خنده کن بر روی دستم تا که سیرابت کنم
خنده کن تا با خدنگ حرمله خوابت کنم
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
دوش من سجّاده و، خون تو، آب وضو
باید از این خون دهم، روی خود را شستشو
یا بشو روی پدر را، با سرشک دیدهات
یا تبسم کن برایم، با لب خشکیدهات
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
ای ذبیح کربلا، گشته وقت بذلِ جان
این تو و این حجِّ خون، این منای عاشقان
حرمله در پیش رو دارد به کف، تیر و کمان
سینه بگشا تا نیاید گوسفند از آسمان
آخرین یارم علی، من تو را دارم علی
یک ماه خون گرفته
4 - غلامرضا سازگار
نوحه دوم: گهواره خالی
پیش خوانی نوحه:
گهواره خالی ،قنداقه خونین
لالایی اصغر لا لا یی اصغر
ادامه ی نوحه:
من در خِیام شاه شهیدان
از مرگ اصغر باآه وافغان
گفتا رُبابه با چشم گریان
لالایی اصغر لا لا یی اصغر
رفتی به میدان همراه بابا
ازنوک پیکان نوشیده ای آب
برروی دستش رفتی تو در خواب
لالایی اصغر لا لا یی اصغر
ای اصغرمن، آرام جانم
رفتی وبردی تاب وتوانم
بعد از تو دیگر من ناتوانم
لالایی اصغر لا لا یی اصغر
نوحه سوم: من گلفروش هستم
پیش خوانی نوحه:
{من گلفروش هستم اصغر به دوش هستم
جانم علی اصغر(2)}
ادامه ی نوحه:
حاجیِ شش ماهه ام حاجت روایی شد
طفلِ نازِ تشنه ام کرب و بلایی شد
من گلفروش هستم
اصغر به دوش هستم
جانم علی اصغر(2)
از دو چشمان رباب شرمنده ام کردی
بر دلم آتش زدی تا خنده ام کردی
طفلِ صغیرِ من
ماهِ منیرِ من
جانم علی اصغر(2)
چشم خود واکن علی ای روح و ریحانم
تا که سیرابت کنم با اشکِ چشمانم
با من مدارا کن
من را تماشا کن
جانم علی اصغر(2)
بهرِ دست و پا زدن بر تو کنم چاره
بند این قنداقه ات را می کنم پاره
ای همه ی هستم
رفتی تو از دستم
جانم علی اصغر(2)
خونِ سرخِ حنجرت سوزد روانم را
بر عمو محسن رسان بابا سلامم را
ای غنچه ی پرپر
خونین گلو اصغر
جانم علی اصغر(2)
نوحه چهارم: طفل عطشان
پیش خوانی نوحه:
{گل پرپر بابا علی اصغر بابا 2}
ادامه نوحه:
با دوچشمان ترم ـ طفل عطشان در برم
ای خدا طفل خودم ـ سوی میدان می برم
آهوی دشتِ ختن ـ دست و پا کمتر بزن
چشم ناز و خسته ات ـ می زند آتش به تن
می روم خوابت کنم ـ درِّ نایابت کنم
کنج آغوش خودم ـ تا که سیرابت کنم
ای عدو مهلت بده ـ اصغرم نشکفته است
بین چگونه در برم ـ همچو مرغی خفته است
حالِ زارش را ببین ـ این چنین آشفته است
آن لبان خشک او - دردِ او را گفته است
آمده این کودکم ـ تا که سربازی کند
آمده بهرِ خدا ـ تا که جان بازی کند
نوحه پنجم: خنده كن اصغرم
پیش خوانی نوحه:
{غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)}
ادامه نوحه:
طفل خاموش من زينت دوش من(2)
پيكرت غرق خون شد در آغوش من
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)
حلقت از تير كين مثل گل وا شده(2)
مهر طومار من از تو امضا شده
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)
اي به شش ماهگي همه هست من(2)
كم بزن دست و پا بر روي دست من
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)
افتخارم بود روي گلگون تو(2)
روي خود شستشو كردم از خون تو
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)
آخرين يار من مهر طومار من(2)
بهترين لاله سرخ گلزار من
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)
مرغ عشق حرم پر زدي از برم(2)
مي روي ديدن محسن و مادرم
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم(2)
اي مرا دُرّ ناب گل سرخ رباب(2)
با تلظّي خود كم بگو آب آب
غنچه پرپرم خنده كن اصغرم 2
شاعر :ميثم
نوحه ششم: مادر نشسته تنها
پیبش خوانی نوحه:
(علی اصغر با با گل احمر بابا
علی جانم علی جانم)
ادامه نوحه:
اي اهل كوفه رحمي اين طفل جان ندارد
خواهد كه آب گويد اما زبان ندارد
ديشب به گاهواره تا صبح ناله ميزد
امروز كه تر كند لب دور دهان ندارد
رخ مثل برگ پاييز لب چون دو چوبه خشك
اين غنچۀ بهاري غير از خزان ندارد
اي حرمله مكش تير يكسو فكن كمان را
يك برگ گل كه تاب تير و كمان ندارد
شمشير اوست آهش فرياد او تلظُي
جانش به لب رسيده تاب بيان ندارد
منت به من گذاريد يك قطره آب آريد
بر كودكي كه در تن جز نيمه جان ندارد
با من اگر بجنگيد تا كشتنم بحنگيد
اين شير خواره بر كف تيغ سنان ندارد
مادر نشسته تنها در خيمه بين زنها
جز اشك خجلت خود آب روان ندارد
تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن
جز شانۀامامش ديگر مكان ندارد
(ميثم)به حشر نبود غير از فغان و آهش
آنكو از اين مصيبت آه و فغان ندارد
حاج غلامرضا سازگار(ميثم)
نوحه هفتم: مادر نداشت آب(چسب)
پیش خوانی نوحه:
بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت
ادامه نوحه:
وقتی که تیر کین به گلوی تو جا گرفت
خون تو را به عرش فشاندم، خدا گرفت
گردیـد دفـن، پیکر پاکت بـه دست من
پیش از همه تو را بـه بغل کربلا گرفت
میخواستم چو لاله کنم هدیهات به دوست
دشمن ز من به تیر سه شعبه تو را گرفت
از بس مصیبت تـو عظیم است، بهر تو
بــاید تمــام سـال دمـادم عزا گرفت
تیر آمد و ز حلق تو بر قلب من نشست
از آن گذشت و جا به دل مصطفی گرفت
نفرین بـه حرمله که بـه تیـر سه شعبهای
دار و نـدار و هستی مـا را ز مـا گرفت
عمـه بــرای مـن طلبیـد از خدای، صبر
مـادر بـه خیمـه بهر تـو دستِ دعا گرفت
یهــوده بهــر کشتن مـن صف کشیدهاند
بــا کشتـن تـو «حرمله» جانِ مرا گرفت
مادر نداشت آب به جز اشک چشم خویش
قـاتل تــو را ز شیر بـه تیـرِ جفـا گـرفت
«میثم» بـه قبـر کــوچک اصغر نظاره کـن
سربــاز آخــرم بــه دل خـاک، جا گرفت
شاعر : حاج غلامرضا سازگار (میثم)
شعر مصیبتی: ماه و آب
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را
آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا درآغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریه ی گل بود و الا خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی
عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را
روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
حمیدرضا برقعی
منبع :maddaheahlebait.com

برچسبها:
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
کاش میشد که ببافی کمی مویم را
آب و آیینه بیارید پدر می آید
جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
قالبا درد بدنبال جگر می آید
راستی هیچ خبر دار شدی تب کردم
راستی لاغری من به نظر می آید؟
راستی هست به یادت دم چادر گفتی
دختر من به تو چادر چقدر می آید.......
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
ره گشایید که یارم ز سفر می آید
منبع : همسفر

برچسبها:
مقاله ای در مورد محرم و عاشورا
ماه محرم یا محرمالحرام نخستین ماه تقویم اسلامی (هجری قمری) و به اعتقاد مسلمانان از جملهٔ ماههای حرام است. بههمانگونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، جنگ و خونریزی در این ماهها ممنوع بود، محمد نیز همان را تأیید کرد . بقیه در ادامه مطلب…
حسین بن علی
حسین از همان ابتدا بیعت با یزید را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر نشد او را به قتل برساند. حسین پسر علی موافق راه و روش حکومت هم عصر خود نبود. بنابراین حاضر به بیعت کردن با یزید نشد و با خانواده خود برای حج از مدینه به مکه رفت.
در این هنگام عدهای از مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شده بودند نامههایی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین نیز که مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاده بود، خود مراسم حج تمتع را به عمره تبدیل کرد و بطرف کوفه حرکت نمود. ابتدا شماری از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند؛ اما با ورود عبیدالله بن زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شده بود و خبر آورده بود که حسین مراسم حج را نیمه کاره گذاشته و قاضی شریح فتوای قتل او را دادهاست و مردم کوفه را تهدید کرده بود مسلم را ترک کنند تا بلکه حسین را از ترک حج و آمدن به کوفه منصرف کرده و مانع بیعت مردم کوفه با وی شوند، مردم کوفه بیعت خود را از حسین پسرعلی پس گرفتند و به مخالفت با حسین پسر علی روی آوردند. او سرانجام در روز دهم محرم سال شصت و یکم هجری قمری (برابر بیست و یکم مهرماه سال ۵۹ خورشیدی) به همراه ۷۲ تن از یارانش کشتهشدند. شیعیان همه سال سالروز کشته شدن حسین را با مراسم مذهبی و عزاداری پاس میدارند.
عاشورا، دهمین روز از ماه محرم در گاهشماری هجری قمری، روز مقدس مسلمانان است.[۱] شهرت این روز نزد شیعیان به دلیل وقایع عاشورای سال ۶۱ هجری قمری است که با گاهشماری هجری خورشیدی این روز برابر با سهشنبه، ۲۰ مهر ۵۹ خورشیدی است.[۲] هرچند براساس گاهشماری هجری قمری قراردادی این روز با چهارشنبه، ۲۱ مهر تطبیق داده میشود.[۳][۴] در این روز حسین بن علی – امام سوم شیعیان – و یاران وی در رویداد کربلا در جنگ با لشکر یزید کشته شدند و مسلمانان در آن سوگواری میکنند. در مناطق شیعه نشین مراسم عزاداری برگزار میشود. در تقویم رسمی ایران، افغانستان، عراق، پاکستان و هند این روز تعطیل میباشد.
عاشورا در لغت بهمعنای «دهمین» است.
سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری میرسد. از علی بن حسین چنین روایت شدهاست:
«
پس از حادثهٔ عاشورا، هیچ بانویی از بانوان بنیهاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانهٔ هیچ یک از بنیهاشم دودی که نشانهٔ پختن غذا باشد، بلند نشد، تا آنکه، ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعهٔ خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشتهایم
ادبیات عاشورایی
بخش اندکی از قصیدهٔ سیف فرغانی (قرن ششم و متعلق به سرزمین کنونی فرغانه در ازبکستان) در مصیبت حسین و یاران او:
ای قوم، در این عزا بگریید برکشتهٔ کربلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید یا نوحه کنید، یا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید
همچنین شعر معروف محتشم کاشانی (سدهٔ ۱۰ قمری) در رثای واقعه کربلا که اینگونه آغاز میشود:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است
گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست این رستخیز عام، که نامش محرم است
سوگواری عاشورا مختص مسلمانان نیست. در ایران ارمنیها نیز دستجات عزاداری دارند.[۷][۸]
در ترینیداد و توباگو [۹] و جامائیکا[۱۰] تمامی گروههای قومی و مذهبی در مراسمی که به زبان محلی «هوسِی» خوانده میشود شرکت میکنند و به سوگواری میپردازند .
نگرش مذاهب دیگر
اهل سنت
اهل سنت روز عاشورا را سالگرد روزی می دانند که موسی دریای سرخ را شکافت و خودش و پیروانش از آن عبور کردند. اهل سنت این روز را گرامی می داند و روزه گرفتن در این روز را مستحب می دانند، در حالی که شیعیان روزه گرفتن در روز عاشورا را مکروه می دانند. در مورد واقعه عاشورای سال ۶۱ اغلب تاریخ نگاران اهل سنت از جمله محمد بن جریر طبری، بلاذری، ابن سعد، ابن قتیبه دینوری، احمد بن داوود دینوری و ابن اثیر واقعه کربلا را به تفصیل و بر اساس روایت ابومخنف بیان کردهاند.
یهودیت
این روز معادل یومکیپور – عید یهودیان در روز دهم ماه تیشری- شمرده شده است.[۱۱] همچنین زمان بسیاری وقایع سرنوشت ساز برای پیامبران پیشین به این روز منتسب شده است. پذیرش توبه آدم، پایان طوفان نوح، گذشتن ابراهیم از میان آتش، بینا شدن یعقوب، بهبود بیماری ایوب و انتقال عیسی به بهشت پس از تلاش ناموفق یهودیان برای مصلوب کردن او، همگی مطابق برخی روایات در این روز اتفاق افتادهاند.[۱۲]
نبرد کربلا جنگی بود که در دهم محرم ۶۱ هجری قمری (۲۱ مهر سال ۵۹ خورشیدی) اتفاق افتاد و به عاشورا معروف است. این نبرد میان سپاه حسین بن علی و سپاه یزید بن معاویه در نزدیکی محلی بهنام کربلا در گرفت.
حسین بن علی روز دوم محرم به کربلا رسید و روز سوم عمر بن سعد با ۴۰۰۰ نفر در کربلا اردو زد. در روز هفتم محرم آب را بر حسین بن علی و همراهانش بستند و در نهم محرم، شمر با ۴۰۰۰ نفر و نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد وارد کربلا شد، او در این نامه به عمر بن سعد دستور داده بود با حسین بن علی بجنگند و او را بکشند و اگر اینکار از دست او برنمیآید، فرماندهی را به شمر واگذارد.
روز دهم محرم سپاهیان حسین بن علی و عمر سعد در مقابل هم قرار گرفتند. به روایت ابومخنف تعداد سپاه حسین ۳۲ سواره نظام و ۴۰ پیاده[۲] و به روایت محمد باقر چهل و پنج سوار و صد نفر پیاده[۳] بود. در مقابل او سپاه عمر بن سعد با حدود ۳۰۰۰۰ نفر قرار داشت.[۴] جنگ آغاز شد و حسین و یارانش کشته شدند. پس از جانباختن حسین، سپاه عمر بن سعد سر ۷۰ تن از لشکریان حسین را جدا کرد (غیر از حر و علیاصغر) و بر بالای نیزهها گذاشت.[۵]
خیمهها غارت و در نهایت آتش زده شد، ساربان شترهای کاروان حسین بن علی بهنام بجدل بن سلیم برای بدستآوردن انگشتر حسین بن علی، انگشت وی را برید تا انگشتر را بدست آورد و در نهایت سپاه عمر بن سعد اجساد کشتهشدگان کربلا را در بیابان رها کرد و این اجساد پس از سه روز توسط قوم بنیاسد دفن شدند.[۶]
هر چند به لحاظ نظامی ابعاد این نبرد بزرگ نبودهاست اما اثر اعتقادی و سیاسی بزرگی داشتهاست. از یک سو سبب تضعیف مشروعت سیاسی حکومت بنی امیه شدهاست. به طوری که پس از آن قیامهای فراوانی با شعار خونخواهی حسین بر ضد آن حکومت رخ داد و در نهایت منجر به سقوط آن شد. از سوی دیگر نقشی چشمگیر بر هویت اجتماعی و اعتقادی شیعیان طی قرنهای بعد تا به امروز داشتهاست.
حسین بن علی هنگام زمامداری پدرش، او را در جنگهای جمل و صفین و نهروان همراهی کرد. سال ۵۰ هجری هنگام کشتهشدن برادرش حسن بن علی، معاویه حدود ۱۰ سال بهعنوان خلیفه باقی بود. بر پایه قرارداد صلح با حسن، طبق بند دوم صلحنامه معاویه نمیبایست برای خود جانشینی انتخاب کند.[۷]
به روایت سلیم پسر قیس یک سال قبل از مرگ معاویه در حج سال ۵۹ هجری قمری حسین بنی هاشم، دویست نفر از اصحاب پیامبر و پانصد نفر از تابعان را در مِنی در خیمه خود گرد آورد. احادیث پیامبر مشتمل بر نصب علی به خلافت در غدیر خم و شأن و جایگاه اهل بیت را به یادشان آورد و آنان بر آن اقرار کردند. و نیز از معاویه و ستمش انتقاد کرد. سپس با آنان پیمان بست که این مطالب را به خاندان و قبایل خود برسانند. [۸]
معاویه در نیمه رجب سال ۶۰ هجری قمری مرد و پسرش یزید را به جانشینی انتخاب کرد. حسین بن علی از همان آغاز بیعت وی را نپذیرفت. یزید نامهای به حاکم ولید پسر عتبه حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از حسین بن علی، عبدالله پسر عمر و عبدالله پسر زبیر برای یزید بیعت بگیرد و اگر حاضر به بیعت نشدند آنها را بکشد. حاکم مدینه در اجرای فرمان سستی کرد و یزید عمرو پسر سعید پسر عاص را به جایش گماشت.[۹] حسین که حاضر به بیعت با یزید نبود با خانواده خود شب بیست و هشت رجب از مدینه به مکه رفتند.
در این هنگام مردم کوفه که از مرگ معاویه با خبر شدهبودند نامههای زیادی برای حسین نوشتند و از او خواستند تا به عراق و کوفه بیاید. حسین بن علی نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد. ابتدا هزاران نفر از مردم کوفه با مسلم بن عقیل همراه شدند. اما با ورود عبیداللّه پسر زیاد که از طرف یزید به حکومت کوفه گمارده شدهبود و مردم کوفه را تهدید کردهبود، مسلم را تنها گذاشتند.[نیازمند منبع] عبیداللّه، مسلم بن عقیل را دستگیر کرد و کشت. حسین با خانواده و یاران خود بهسمت کوفه حرکت کرد و در نزدیکی کوفه بود که خبر پیمانشکنی مردم کوفه و کشتهشدن مسلم را آوردند.
عبیداللّه که بر اوضاع کوفه مسلط شدهبود حر پسر یزید ریاحی را برای دستگیرکردن حسین بن علی و همراهانش فرستاد و سپس عمر بن سعد را با ۳۰٬۰۰۰ نفر[نیازمند منبع] به کربلا اعزام کرد. این امر موجب شد تا شمار زیادی از افرادی که با حسین بودند او را رها کنند و تنها نزدیکبه ۷۰ تن با او باقی بمانند. عبیداللّه به عمر بن سعد وعده دادهبود که اگر حسین بن علی را بکشد، او را فرمانده ری خواهد کرد؛ اما پس از این ماجرا این کار را نکرد.
تعداد سپاهیانی که ابن زیاد برای جنگ با حسین گسیل کرد در منابع مختلف گزارش شدهاست. این تعداد دست کم ۴۰۰۰ نفر و در برخی گزارشها تا ۸۰۰۰۰ نفر برآورد است. اما مشهورترین تخمین حدود ۳۰۰۰۰ نفر است. طبق تحقیق سیدمجید پورطباطبایی[۱۰] ترکیب سپاه به شرح ذیل بودهاست:
۱ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی عمر بن سعد
۲ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی شمر بن ذی الجوشن
۳ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حربن یزید ریاحی
۴ـ ۲٬۰۰۰ نفر به فرماندهی یزید بن رکاب کلبی
۵ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حصین بن نمیر تمیمی
۶ـ ۳٬۰۰۰ نفر به فرماندهی مغایر بن رهینه مازنی
۷ـ ۲٬۰۰۰ نفر به فرماندهی نصر بن حرشه
۸ـ ۳٬۰۰۰ نفر به فرماندهی کعب بن طلعه
۹ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی شبث بن ربعی
۱۰ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی حجّار بن ابجر
۱۱ـ ۴٬۰۰۰ نفر به فرماندهی عمر و بن حجاج زبیدی
۱۲ـ ۱٬۰۰۰ نفر به فرماندهی یزید بن الحرث بن رویم
۱۳ـ ۵۰۰ تیراندازان همراه حصین
۱۴ـ ۵۰۰ نفر به فرماندهی عزرة بن قیس
جمع کل: ۳۱٬۰۰۰ نفر
روز نبرد
بنا بر نقل سید بن طاووس، در کتاب لهوف، صبح عاشورا ابتدا حسین بریر پسر خضیر از زاهدان نامدار کوفه را جهت موعظه جانب لشکر عمر سعد فرستاد، ولی آنان اعتنا نکردند. سپس خود به نزد آنان رفت تا اتمام حجت کند. او گفت مرا بین دو چیز مخیر کرده اند. یا بجنگم و یا ذلت پذیرم و با یزید بیعت کنم، ولی ذلت از ما دور است. لذا با شما می جنگم. [۱۳]
سپس سپاه عمر سعد جنگ را آغاز کرد. این حمله با تیراندازی عمر سعد به طرف اردوگاه حسین بن علی آغاز شد.[۱۴] شمر هم به نیروهای خود دستور داد که حملهای گروهی بکنند و سپاه حسین را نابود کنند. همه گردانهای سپاه کوفه در این حمله شرکت داشتند. یاران حسین هم در مقابل این هجوم تلاش کردند که از خود دفاع کنند[نیازمند منبع] و نیمی از یاران او (غیر از بنی هاشم) در این حمله نخست کشته شدند. شمار کشتهشدگان این حمله را ۴۱ تن گفتهاند. شماری از آنان (غیر از ۱۰ نفر از غلامان حسین و دودمانش و ۲ تن از غلامان علی)، عبارتاند از:
نعیم بن عجلان، عمران بن کعب، حنظله، قاسط، کنانه، عمرو بن مشیعه، ضرغامه، عامربن مسلم، سیف بن مالک، عبدالرحمان درجی، مجمع عائذی، حباب بن حارث، عمرو جندعی، حلاس بن عمرو، سوار بن ابی عمیر، عمار بن ابی سلامه، نعمان بن عمر، زاهر بنعمر، جبلة بن علی، مسعود بن حجاج، عبدالله بن عروه، زهیر بن سلیم، عبدالله و عبیدالله پسران زید بصری.
جنگ گروهی و تن به تن تا نماز ظهر ادامه یافت. هنگام نماز حسین به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی دستور داد با نیمی از یاران در مقابل او صف بکشند تا بتواند به نماز بایستد. دشمن در هنگام نماز آنها را تیرباران کرد. سعید بدن خود را سپر قرار داد و به شهادت رسید.
عمر بن سعد دستور داد تا حسین بن علی و همراهانش را محاصره کنند و آب را به روی آنان ببندند. سرانجام حسین بن علی در روز عاشورا، ۱۰ محرم سال ۶۱ در کربلا کشته شد و همهٔ خیمههای خانواده و یارانش رابه آتش کشیدند
پس از کشتهشدن یاران و خانواده حسین بن علی در واقعه کربلا، عمر بن سعد دستور داد تا سرهای آنان را ببرند. پس از آن، سرها را بین قبایل قسمت نمود[نیازمند منبع] تا آنان بدین وسیله به ابن زیاد نزدیکتر شوند. قبیله کنده به ریاست قیس بن اشعث کندی ۱۳ سر، قبیله هوازن به ریاست شمر بن ذی الجوشن ۱۲ سر، تمیم ۷ سر و بنی اسد ۱۶ سر بر نیزه کردند و در مجموع با ۷۱ سر بریده وارد کوفه شدند.
هنگام طلوع آفتاب سرهای کشتهشدگان و کاروان اسیران از باب الساعات وارد مسجد اموی شد. آنگاه به دستور یزید، تمامی سرها تا ۳ روز بر دروازههای شهر و مسجد اموی آویزان گردید. علی پسر حسین پس از چندی موافقت یزید را گرفت تا سرها را به بدنها ملحق کند و سر حسین و دیگر کشتهشدگان را به کربلا برد و به اجسادشان ملحق کرد.
در عین حال چند سر را در باب الصغیر به خاک سپردند، که عبارتاند از:
سر ابوالفضل العباس
سر علیاکبر
سر حبیب بن مظاهر
سوگواری محرم عزاداریها و یادبودهایی است که به مناسبت کشته شدن حسین بن علی و یارانش که در واقعه کربلا روی داد، انجام میشود. این نبرد در سال ۶۱ هجری قمری در صحرای کربلا در عراق کنونی اتفاق افتاد. سوگواری برای حسین بن علی مختص ماه محرم نمیشود و در دیگر روزهای سال نیز با توجه به فرهنگ و رسم هر منطقه انجام میشود. سوگواری برای حسین بن علی و دیگر یارانش از روز نخست محرم آغاز میشود و در ظهر عاشورا به اوج میرسد. در غروب و شامگاه عاشورا، این سوگواری تحت عنوان مراسم شام غریبان ادامه پیدا میکند. در روز ۱۲ محرم نیز مراسمی با نام «سوم امام حسین» انجام میشود. این نوع مراسمها در روز ۱۶ محرم با نام «هفتم امام حسین» و ۲۰ صفر با نام «اربعین» ادامه پیدا میکند. مراسم سوگواری سومین امام شیعیان از دیدگاه شیعه اهمیت بسیاری دارد و انجام آن عبادت است. سوگواری محرم در جاهای مختلف به صورتهای گوناگون انجام میشود. علاوه بر شیعیان، این مراسم در میان غیرمسلمانان در ترینیداد و توباگو، جامائیکا، هند و ارمنیهای ایران برگزار میشود.[نیازمند منبع] سوگواری محرم علاوه بر ابعاد مذهبی، ابعاد سیاسی و اجتماعی نیز دارد.
سوگواری برای کشته شدان کربلا در همان روزهای پس این واقعه انجام شد. در چهلم (اربعین) هنکامیکه اسیران از شام بسوی مدینه درحرکت بودند راه خود را به سمت کربلا تغییر داه و هنکامیکه بدان سرزمین رسیدند با جابر ابن عبدالله انصاری صحابی پیامبر و تعدادی از بنی هاشم مواجه شدند و در آنجا به سوگواری و نوحه سرایی پرداختند.
سوگواری در مدینه اولین بار به پیشگامی ام سلمه همسر پیامبر اسلام انجام شد.
در دوران امام پنجم شیعیان (که خود در کربلا حضور داشت) و امام ششم شیعیان که مصادف را دوران ضعف بنی امیه بود عزاداری بصورت مراسم سالانه رواج یافت.
سایر امامان شیعه نیز در برگزاری مراسم سالانه برای کشتگان کربلا اهتمام داشتند. دراین دوران تعداد زیادی از شاعران شیعه نیز اشعاری در مراثی حسین سرودند.
آل بویه
یکی ازمهمترین دوران عزاداری برای کشتگان کربلا در قرن چهارم و مقارن با حکومت آل بویهاست. در این دوران حکومتهای شیعی همچون علویان طبرستان، زیدیان یمن، حمدانیان در شمال عراق، فاطمیان در مصر و آل بویه در عراق و ایران به قدرت رسیدند. عموم مورخان به برگزاری عزاداری بصورت عمومی در کوچه خیابان در این دوران اشاره کردهاند.
در این باره ابن جوزی مینویسد: «در سال ۳۵۲ (قمری) معزالدوله دیلمی دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند; در این روز بازارها بسته شد و خرید و فروش موقوف گردید; قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسه پزها هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند; در بازارها خیمه برپا کردند و به رسم عزاداری کرباس آویختند; زنان به سرو روی خود میزدند و بر حسین ندبه میکردند.»
حاکمان فاطمی مصر نیز با آنکه با ال بویه رقیب بودند از روش آنان در عزاداری پیروی کردند.تقی الدین مقریزی در این باره مینویسد که:
«
در زمان المعزلدین الله به سال ۳۶۳ (قمری) در کشور مصر تمام فاطمیین و شیعه در روز عاشورا در کنار مقبره ام کلثوم و سیده نفیسه اجتماع نموده و به عزاداری پرداختند و مبلغ بی حساب برای اطعام و عزاداری و شربت مخارج نمودند و به سال ۳۹۶ (قمری) در مصر کلیه بازارها را تعطیل عمومی کردند و ابن مأمون در سال ۵۱۵ (قمری) از موقوفات و صدقات کشور مصر روز عاشورا را تعطیل و روز توزیع صدقات قرار داد. و در عهد صدارت افضل بن بدرالدین در مسجد حسینی قاهره بوریاها فرش شد و افضل بدین سان در قلب مردم را یافت.
منبع مقاله :ویکی پدیا

برچسبها:
شبهای دراز بی عبادت چه کنم؟!
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟!
گویند کریم است و گنه میبخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم؟!

زن به شوهرش گفت :
راضی باش از من ؛
وقتی میرم خرید ؛ میدانم اگر چونه بزنم؛ کمتر میخرم جنس ها رو ؛
ولی برای این که با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده رو میذارم روی پیشخون
و جنسم رو برمیدارم .
.
.
.
مرد پیشانی همسرش را بوسید ...
نجف رفتی کربلا رفتی کاظمین رفتی یاد ما هم باش
مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر مادرت زهرا
به دیدارقبر بی شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش
زیارت نامه که میخوانی در کنار آن تربت خاموش
به دنبال قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
بغل کردی قبر مادر را جای ما هم او ار زیارت کن
همان لحظه که به احوالش از نوا رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی یادما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل با وفا رفتی یاد ما هم باش
بزن بوسه جای ما روی قبر عباس و اکبر و اصغر
سر قبر قاسم و قبر عمه ها رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
برای بوسیدن آن دردانه ها رفتی یاد ما هم باش
نماز حاجت که میخوانی از برای فرج یاد ما هم باش
شدی محرم در مراسم حج یا صفا رفتی یاد ما هم باش
دعا کردی از برای معراج التماس دعا یاد ما هم باش
به هرجا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش
به جای ما هم زیارت کن عمه ات را در کنج ویرانه
به یاد این نوکر درب آستان رفتی یاد ماهم باش
منبع : همسفر

برچسبها:
این تصاویر و تصاویر دیگر دخترانه را به درخواست یکی از دوستان گذاشته ام. منبع : سرزمین جدیدترین شکلکهای متحرک زیب

برچسبها: